مدح و شهادت حضرت رقیه سلاماللهعلیها
شاعر : محمد قاسمی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : مربع ترکیب
اَلـسّـلام ای گُـل گُـلزار حسین بن علی دخـتر فـاطـمه رُخـسار حسین بن علی
زینت دوش عـلـمـدار حـسـیـن بن علی ای مرا کرده بـدهـکـار حسین بن علی
به خداییکه خودش گفته برایم کافیست
بیتـو هر ثـانـیـۀ زنـدگیام عـلّافیست
سـوّمـیـن فـاطـمـۀ حـضـرتِ ثـار اللّهی زینـب کـوچـکـی و زیـنـتِ ثـارالـلّـهی
پـرتـو روشـنی از عـصـمـتِ ثـاراللّهی دسـتپـروردۀ شـخـصـیّـتِ ثـارالـلّـهـی
چون در آغـوش حسینبنعلی جاداری
»آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری»
آمـدی چـند نـفـس با عـلی اکـبر بـاشی تـا که تـولـیّت گـل واژۀ کـوثـر بـاشـی
تا که در عـاطـفه صدّیـقۀ اَطهـر باشی فکر لالایی خـواب عـلی اصغـر باشی
محوِ لبخند تو، چشمان ِقمر بود ای گل
بالشِ خواب تو بازوی پدر بود ای گل
از تمـاشای تو حـورا صفـتان حیرانـند مـاههــا دور سـرت آیـنـه میگـردانـنـد
هشت معصوم تورا عمّۀ خود میخوانند دوسـتـان من و تو اغـلـبـشـان میدانـند
مشق نامِ تو همان واجب عینی من است
ذکرِ تو نغمۀ هر شور حسینی من است
تو شرافت تو کرامت تو جلالت داری تو نجـابت تو اصالت تو سـیادت داری
در دل حـضـرت عـبـّاس اقـامت داری دست در کـار بـرآوردن حـاجت داری
طـیّبَ الله به لـطـفـت که مـریضی مرا
نـان و خـرمـای سر سُـفـرۀ تو داد شفا
صحن دلباز تو تنهـاست سراپاش سپید یک زمیناست فـقط گـنبد میـناش سپید
مثل سنگ حـرمت بود دلـم کاش سپـید این کرمخانه بُوَد بخـت گـداهاش سپـید
زائرانت همه مـشـمول عـنایت هـستـند
به طواف تو ملائک همه قامت بسـتـند
گـونۀ یـاسیات از بـوسۀ بابا شد سُرخ ماهِ پیـشانیات از بوسۀ سـقّـا شد سُرخ
بیشک از شرم رُخَت لالۀ حَمرا شد سُرخ بوسۀ خار، سبب شد که کفِ پا شد سُرخ
غـم تو بیعـدد و داغ تو بیانـدازهست
اینقدر راه نرو آبـله مشـکل ساز است
تو که از داغی زنجیر تنت سوخته است گونه و گوش و جبین و دهنت سوخته است
دامنت سوخته و پیـرهنت سوخته است کفنِ توست لباست، کفنت سوخته است
داغ سنـگـین تـو یـادآور عـاشـورا بود
تشـنه جان دادن تو ارث تو از بابا بود
|